کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مرضیه عاطفی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

هستی‌ات را امتحانی پُر بلا از تو گرفت           سایهٔ روی سرت را کربلا از تو گرفت

تا که در صبرِ مصائب شهرهٔ عالم شوی           آمد و دست قضا فوراً عصا از تو گرفت


زهدِ بی‌خاصیت و کفر و نفاق آری ولی           عشق مادرزادی‌ت را کینه‌ها از تو گرفت

دوره‌اش کـردند تیـر و تـیغـهٔ شمـشیرها           نور چشمت را هجومی بی‌هوا از تو گرفت

جرعه‌جرعه نیزه خورد و از قفا سیراب شد           خنجری کهنه حسینِ تشنه را از تو گرفت

شمر در گودال فکر بی‌کسی‌هایت نبود؟!           تکیه‌گاهت را، پناهت را چرا از تو گرفت؟!

غارتش کردند و بی‌شک خواب شبهای تو را           پیکری که چیده شد بر بوریا از تو گرفت!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد؛ مصرع دوم بیت به نوعی دیگر تکرار حرف و خدعه ابن زیاد است که می خواست جنایاتش را به امر الهی نسبت بدهد

زیر سنگ و چوب، روی دست‌های قتلگاه           در میان خاک و خون؛ جان را خدا از تو گرفت

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دختر شیرخدا در شام محشر کرده است           گوئیا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است

او که منبر رفـته جدش بر جهاز ناقه‌ها           ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است


چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید           گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است

بر فـراز نـیـزه‌ها رأس حـسـین بن علی           محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است

مرتضای نطق‌هایش کفر را بیچاره کرد           مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است

بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید           چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است

: امتیاز

رحلت جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مرتضی شاهمندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

خواهم از یک بانویی گویم که نامش زینب است           حق عطا کرده چنین والا مقامش، زینب است

در حیا و صبر و همت وارث مادر بُود           در شجاعت، استقامت زینت حـیدر بُود


عمـۀ سادات عـالم دخـتر خیر النـساست           او عـقـیله، عـالـمه، پیغـمبر کـرببلاست

شیعه پای درس او صبر و وفـا آموخته           چشم در حاجات خود بر دست زینب دوخته

خاطرات کربلا هر چند از او جان گرفت           عالم هستی شد از ایثار و صبرش در شگفت

او که جُز دشنام و سیلی در سفر چیزی ندید           پس چرا رنج و بلا را غیر زیبایی ندید

او به جان یکسال و نیم، اندوه و ماتم را خرید           از غـم داغ بـرادر قـامت زینب خـمـیـد

از تَهِ گـودال تا کوفه وَ از کوفه به شام           بر وجـود بـی‌بَـدیـل زینب کُـبری سـلام

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

او شـهـیـد داغ ثــارلله بُــود در کــربـلا           سر به پای چوب محمل زد کنار نیزه‌ها

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زیـنـب اگـر نـبـود حـدیـث وفــا نـبـود            با رمز و راز عـشـق کـسی آشـنا نبود

زینب اگر نـهـیب نـمی‌زد عـلـیه کـفـر            نـطـق مـدافــعــان ولایـت رســا نـبـود


زینب اگر اسیـر نمی‌شد به راه دوست            دیـن خـدا ز قــیـد اسـارت رهــا نـبـود

زینب اگر طلـسم سـتم را نمی‌شکـست            امروز صـحـبت از شـرف اولـیا نبـود

در شام و کوفه باز نمی‌کرد اگر زبان            نـام رسـول بـر سـر گـلـدسـتـه‌هـا نبود

اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام            زیـنب اگـر نـبـود کـتـاب خــدا نــبــود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : محمدحسین مهدی پناه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا که کهنه پیرهن در دستهایم جا گرفت            نیمۀ ماه رجـب هم بوی عـاشورا گرفت

روضه‌خوانت بوده‌ام یک سال و نیم ای بی‌کفن            از صـدای نـالـۀ زیـنب دل دنـیـا گـرفت


گودیِ زیر دو چشمم! یادگار گودی است            تا که شمر آمد به مقتل کار دل بالا گرفت

هر کسی در کربلا از هر کجایی کینه داشت            انتقام خویش را از ما بنی‌الزهرا گرفت

دست نامحرم به روی خواهرت تا شد بلند            بر فراز نیزه خون چشمان سقا را گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان بوسیدن گلوی سیدالشهدا توسط حضرت زینب و ... حذف شد! این قصه برای اولین بار در قرن چهادرهم در کتاب تذکرة الشهداء حبیب الله کاشانی بدون هیچ سندی جعل شده است، محققین و علمل کتاب تذکرة الشهدا را به دلیل ذکر مطالب نامستند جزء کتب تحریفی معرفی کرده اند؛  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

جای سـالم در تنت پیـدا نکردم، لاجـرم            خواهر غمدیدۀ تو بوسه از رگ‌ها گرفت

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا که بر گهـوارۀ نیزه بخـوابد اصغرت            مـادر بی‌شـیـرخـواره نـغـمه لالا گرفت

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید‌ هاشم وفائی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

عشق بی‌نام و نشان می‌ماند اگر زینب نبود            قدر آزادی نهان می‌ماند اگر زینب نبود

عشق با او فـارغ التحصیل دانشگاه شد            صبرهم در امتحان می‌ماند اگر زینب نبود


چهرۀ نـورانی اسلام و مذهـب بی‌گـمان            در حصاری از گمان می‌ماند اگر زینب نبود

در غم گل‌های پرپر، باغبان دشت خون            قامتش همچون کمان می‌ماند اگر زینب نبود

آتش بیـداد وقـتی بر گـل و گـلـشن فـتاد            باغ گل بی‌باغبان می‌ماند اگر زینب نبود

هر پرسـتوی مهـاجر بُرد بر زینب پـناه            در بلا بی‌آشیان می‌ماند اگر زینب نبود

بار داغ یک گلستان لاله بر دوشش کشید            بر زمین باری گران می‌ماند اگر زینب نبود

کاروان دادخـواه خـون هـفـتاد و دو گل            بی‌امیر کـاروان می‌ماند اگر زینب نبود

پاسداری کرد او از مکتب عدل و شرف            دین حق کی در امان می‌ماند اگر زینب نبود

مژدۀ فـتح و ظفـر با خود آورد اربعـین            این سفر بی‌ارمغان می‌ماند اگر زینب نبود

کرد دل ها را هوایی در هوای کوی دوست            کربلا کی جاودان می‌ماند اگر زینب نبود

ای «وفایی» مکـتب اسلام مدیـونش بود            دین حق بی‌ترجمان می‌ماند اگر زینب نبود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : علی سلطانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسمط

به سر رسـید دگـر داستان غـربت من            کـجـایـی ای سـبـب خـنـده ولادت مـن

عـزیـز مـادر من، یـار بـا مـحـبت من            همیشه دیـدن روی تو بوده عـادت من


مـریـض درد فـراقـم بـیـا عـیـادت من

چقـدر بار مـصـیبت به شانه بُـردم من            خدا گواست که یکسال و نیم مُردم من

چه غصه‌ها که برای تنت نخوردم من            تو روی خـاک و به بـادها سپـردم من

مـرتـبت کـند ای نخـل سـرو قامت من

تو رفـتی و غـم داغ تو بر جـبین افتاد            چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد

به ضرب تیر گلـوی تو از طنین افتاد            بلـند مـرتـبه شـاهی ز صدر زین افتاد

دم شـهــادت تـو شـد دم شـهــادت مـن

ز خاطـرم نبـرم چـشـم‌های گـریان را            نگـاه حـسـرت و سوز دل یـتـیـمان را

به کـوفه طرز پـذیـرایی ز مهـمـان را            سرت به نـیـزه تلاوت نمـود قـرآن را

شکست رأس تو، از دست رفت طاقت من

شـدیم وارد شـام خـراب یـادت هست؟            به بازوی من خسته طناب یادت هست؟

و اشک سرخ من با رباب یادت هست؟            تو را زدند به قصد ثواب یادت هست؟

زدند لطمه به روی تو و به عزّت من

من و غم و من و ناله، امان از این غربت            کفن نداشت سه ساله، امان از این غربت

فدک نبود و قباله، امان از این غربت            رخش کبود چو لاله، امان از این غربت

گـذاشـت داغ روی داغ بی‌نـهـایت من

غروب و خیمه و غارت خدانگهدارت            فـراق یـار و اسـارت خـدا نـگـهـدارت

عـزای شـام و جـسارت خدانگهـدارت            روم بــرای زیـــارت خـدا نـگـهـدارت

هزار شکر که آخر روا شد حاجت من

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

به آستین که گرفتم حجاب یادت هست؟            تو را زدند به قصد ثواب یادت هست؟

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عـزای شـام و جـسارت خدانگهـدارت            غـــم نـگـاه حــقـارت خـدا نـگـهـدارت

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای زینب ای که بی‌تو حقیقت زبان نداشت            خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت

آگـاه بـود عـشـق که بی‌تـو غـریب بود            اقرار داشت صبر، که بی‌تو توان نداشت


در پـهـن‌دشـت حـادثه با وسعـت زمان            دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت

یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر            پیغـمـبری به سخـتی تو امتحان نداشت

گر پای صبر و همّت تو در میان نبود            اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت

روزی بـه زیـر سـایـهٔ پـیـغـمـبر خدای            روزی به جز سر شهدا سایه‌بان نداشت!

مـحـمـل درسـت در وسـط نـیـزه‌دارهـا            یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت

زینب اگـر نـبود، شجـاعـت یـتـیـم بـود            زینب اگـر نبود، شهـامت روان نداشت

زینب اگر نبـود، وفـا سـرشکـسـته بود            زینب اگر نبود، تن عـشق جان نداشت

زینب اگر کـمـر به اسـارت نبـسته بود            آزادی این چـنین شرف جاودان نداشت

«میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی            حرفی به‌جز مناقـب این خاندان نداشت

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

گریه کردم روضۀ سخت تو را یک‌سال و نیم           زهر شد در کام من آب و غذا یک‌سال و نیم

در شگفتم، من که با تو زنده بودم روز و شب           زنده ماندم بی‌وجودِ تو چرا یک‌سال و نیم؟!


هیچ جا حتی گلستان هم دلم را وا نکرد           بعدِ تو هر چیز، دق داده مرا یک‌سال و نیم

با سرِ تو سر شده روز و شبِ این سرنوشت           پیش چشمم بوده‌ای بر نیزه‌ها یک‌سال و نیم

«کاش می‌شد زودتر جانم شود تقدیم تو»           بوده بر روی لب من این دعا، یک‌سال و نیم

ابرِ باران زای چشمم لحظه‌ای خشکی ندید           مثل طوفان بود، این آب و هوا یک‌سال و نیم

جسم من اینجاست، روحم در کنار قبر تو           هم در اینجا بودم و هم کربلا، یک‌سال و نیم

روز و شب صد بار مُردم من، در این یک‌سال و نیم

بوده در تقویم من، این بدترین یک‌سال و نیم

آه، از آن ساعتی که کربلایت سرخ شد           سنگ‌های نینوا هم در عزایت سرخ شد

تا که خونت ریخت بر روی زمینِ قتلگاه           آسمان لرزید از داغت، برایت سرخ شد

بعدِ تو روی حـرامی‌ها به رویم باز شد           صورت من از جسارت بی‌نهایت سرخ شد

دست و پای خواهرت از تازیانه شد کبود           بعد از آنکه بین مقتل دست و پایت سرخ شد

رفتی و شد خواهر تو همسفر با حرمله           بهر هتک حرمت من اشک‌هایت سرخ شد

روی نیزه بودی و نیزه برایت خون گریست           خاک‌های کوچه‌ها هم در قفایت سرخ شد

حال، از داغ تو آه و شیون من سرخ شد

در غـم پیراهنت، پیـراهن من سرخ شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد؛ لازم به ذکر است که به استناد کتب الارشاد۲/۱۷۶؛ مناقب الطاهرین ۲/۵۸۶؛ کَشف الغُمَّة ۲/۲۵۲؛ إعْلام الوَری ۳۵۳؛ الثّاقِب فِی الْمَناقِب ۳۳۳؛ کامل بهائی ۶۳۴؛  جلاءالعیون ۶۰۲؛ بحارالأنوار ۴۵/۱۲۱؛ منتهي‌ الآمال ۴۹۱؛ نفس المهموم ۳۷۴؛مقتل مقرّم ۳۳۵؛ قمقام ۵۳۲؛ اِثْباتُ الْهُداة ۴/۴۳؛ مقتل جامع ۲/۶۸ تلاوت قرآن توسط سر مطهر سیدالشهدا در روز دوم ورود اهل بیت به کوفه و در کوچه یا بازار کوفه بوده است نه مجلس یزید یا ابن زیاد!! همچنین به گزارشی الثّاقِب فِی الْمَناقِب ۳۳۳؛ بحارالأنوار ۴۵/۳۰۴ و ۱۸۸؛ مقتل امام حسین ۲۳۹) یک مورد هم در بازار شهر شام و بر روی نیزه بوده است و نه در داخل مجلس یزید و داخل تشت. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

آه، قرآن خواندی و چوبی به لب‌های تو خورد           آنقَـدَر کـوبید، تا لحـن صدایت سرخ شد

رحلت جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هـنـوز رخـت سـیـاه عـزا به تـن دارد            هـنـوز در دل خـود غـصـۀ کـفن دارد

هـزار خـاطـره از کـوچـۀ بـنی هـاشـم            هزار خـاطـره از مـادر و حسـن دارد


شکسته بال و پرش را فراق جانکاهی            دو چشم خیس و دو تا دست سینه زن دارد

هزار حرف نگفته است در دلش از شام            هزار غصه ز دوری‌اش از وطن دارد

هنوز هم که هنوز است پلک او زخمی‌ست            هـنوز در بر خـود پـاره پـیـرهـن دارد

هنوز هم که هنوز است، چشم او تار است            و ردّ سـلـسـلـه‌ها را به روی تـن دارد

هنوز هم که هنوز است روضه می‌خواند            چه روضه‌های عجیبی از آن بدن دارد

همان بـدن که میان حـصـیر پیـچـیـدند            هزار بوسه از آن تیر و نیـزه‌ها چیدند

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : فاطمه طارمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـا بـاد مـرکـبـی‌سـت بـرای پـیـام تـو            با هر درخت زمزمه‌وار است نام تو

دریا روایتی‌ست به هر موج و کوه‌ها،            اسطـوره‌های صبر که در احترام تو


هر لاله قطره‌ای‌ست چکیده ز بغض‌هات            بر گوش خاک خـوانده یقـیناً سلام تو

زینب تـویـی ادامـۀ نـسـلی ز آفـتـاب            ثـبت است بـر جـریـدۀ عـالـم دوام تو

زینب تویی عقیلۀ عترت، شکوه صبر            همواره سبز مانده حـسین از قـیام تو

نزدیک چون نَفَـس به عزیز پیمبری            حتّی فـرشته نیست چـنین در مقام تو

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

دست خدا، دو دست علمدار زینب است            قلب سلیم، یکـسره بـیـمار زینب است
شیعه تـمام عـمر گـرفـتار زینب است           
عاشق شدن فقط و فقط کار زینب است


هر کس حسین گفت، بدهکار زینب است

زینب نـبـود، مُـحـرِم هیئت نـمی‌شـدیم            گـمـراه می‌شـدیـم، هـدایت نـمـی‌شـدیم
در کـوی یار صاحـب ‌قیمت نمی‌شدیم            این زن نـبود، مرد طـریقـت نمی‌شدیم
اسلام تکـیه داده به
دیـوار زینب است

سکان ‌به‌دستِ کشتیِ در خون طپیده او            آثـار داغ‌ عـشـق به پیـکـر چـشـیده او
مـنــظـورۀ نـگــاه
رئــوس بــریــده او            صبـر از غمش مدام گریبان دریده او
پر خون شده‌ست سینه اگر، زار زینب است

بعد از حـسـین روح دمـیـد انقـلاب را            بر دوش خود نـشاند غـم بی‌حساب را
با
دست بـسـته حـمل نـموده عـذاب را            بخشیده روح؛ عفت این زن حجاب را
خورشید سربرهنه، عزادار زینب است

قـامت کـمـان نـمود که یارش بـایـسـتد            تا که حـسـیـن روی مـزارش بـایـسـتد
پـرچـم بـلـنـد کرد، شـعـارش بـایـسـتد            حـقـش نـبـود شـمـر کـنـارش بـایـسـتد
آیا اسـیـر
لـفـظ سـزاوار زینب است؟!

ماندن، بدون شمس و قمر، بی‌ستاره؛ نه            در گـوش‌ها نبودن یک گـوشواره؛ نه
تـنـهـا لـبـاس مـنـدرس پـاره
پـاره؛ نـه            چـوب یـزیـد روی لـب مـاه‌پــاره؛ نـه
تـشت شـراب بـاعث آزار زینب است

بعد از حـسین قـافـله را دید گریه کرد            شادی ‌خصم، هـلهله را دیـد گریه کرد
پـای رقـیه، سلـسلـه را دیـد گریه کرد            دور ربـاب حـرمـله را دیـد گریه
کرد
کم‌سو شده‌ست دیده اگر، تار زینب است

یـادش نـمـی‌رود بـدن اطـهـر حـسـیـن            افـتـاد از فـرس جـلـوی مـادر حـسـین
خود را
رساند زیر کتک در بر حسین            رو بر مدینه کرد سپس خواهر حسین
گفت این حسین غرقه‌به‌خون، یار زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با دست بـسـته حـمل نـموده عـذاب را            بیچاره ساخت عفت این زن حجاب را

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب دوباره این دلم پُر از صفا گردیده است           در شادمانی و شعف ارض و سما گردیده است

هر شیعه‌ای از بند غم دیگر رها گردیده است           بیت خدا لبریز از نور خدا گردیده است


در هر کجا گر بنگری تابیده انوار جلی

روشن شده کل جهان از مقدم مولا علی

تا فاطمه بنت اسد با خـالقـش دمساز شد           از مقدم این مه جبین عالم سراپا ناز شد

ای اهل عالم ناگهان با اذن حق اعجاز شد           از لطف خاص کبریا دیوار کعبه باز شد

بنت اسد مام علی با غیر حق بیگانه شد

با عزّ و جاه و مکرمت آن دم درون خانه شد

پر کرده عطر و بوی او امشب همه گلخانه را           چشم پیـمبر منتـظر بـیـند رخ جانـانه را

بعد از سه روز از لطف حق دیدند صاحبخانه را           بگرفته در آغوش خود مادر دُر یکدانه را

با دیدن روی نبی لبخـند زد بر روی او

ممزوج شد عطر و بویش با عطر او با بوی او

آمد ز لطف خاص حق نور سماوات و زمین           از بهر تبریک آمده از آسمان روح الامین

بگرفته جا این گل به روی دست ختم المرسلین           قرآن تلاوت می‌کـند مولا امیرالمـؤمنین

این نو رسیده سر زده از دامن بنت اسد

اینک گـواهی می‌دهـد بر کـبریـایی احد

جبریل وحی از آسمان اینک خبر آورده است           امشب سپهر دین حق، ماهی دگر آورده است

نخل ولایت از کرم یاران ثمر آورده است           بنت اسد در دامنش قرص قمر آورده است

از سوی هستی آفرین بر ما عنایت آمده

ای عاشقان ای عاشقـان شاه ولایت آمده

بوی جنان امشب جهان از مقدم حیدر گرفت           ماه رجب ای شیعیان از روی او زیور گرفت

عالم ضیای دیگری از آن مه انور گرفت           هستی ز یمن مقدم او جلوه‌ای دیگر گرفت

این گلبن عترت علی نور جمال سرمد است

جانانۀ جان آفرین او جانشین احمد است

نـور خدای داور و عـشق پیـمبر یا علی           نازد در این عالم به تو زهرای اطهر یا علی

تو دستگیر شیعه‌ای فردای محشر یا علی           دستم بگیر از مرحمت ساقی کوثر یا علی

این نکته را گویم ز جان از جملۀ خوبان سری

ای اهل عالم تا ابد من حیدری‌ام حیدری

شکر خدای مهربان عمری گدای حیدرم           از کودکی خـویشـتن من آشـنای حـیدرم

دیـنم بود حُـبّ عـلی غرق ولای حـیدرم           تا زنده‌ام شرمندۀ لطف و عطای حیدرم

با بـردن نـام عـلی قـلبـم همیـشه منجـلی

ذکر زبـان من بود تا لحـظـۀ آخـر عـلی

تو نـور ذات خالـق حیّ مجـیدی یا علی           شافع به روز محشر و برما نویدی یا علی

بر تارک ارض و سما نور امیدی یا علی           بر شام تار عاشقان صبح سپیدی یا علی

ای منشاء جود و سخا لطف و کرم سر تا به پا

بنما نگاهی از کرم ای جان خـتم الانبـیا

امشب ز لطف خاص حق غرق تمنای توأم           محـو گـل روی تو و طور تجـلای توأم

در شام میلادت عـلی مست تـولای توأم           تا زنده‌ام مولای من خاک کف پای توأم

با لطف حق از کودکی هستم غلامت یا علی

شرمنده از لطف تو و مشی و مرامت یا علی

عمری گرفتار توأم گر روسیاهم یا علی           در طول عمرم بوده‌ای تو تکیه گاهم یا علی

ممنونم از لطف شما دادی پناهم یا علی           امشب به حق فاطمه بنما نگـاهم یا علی

ای دردمنـدان را دوا درد مـرا بنـما دوا

عیدی من را کن عطا نجف مدینه کربلا

من نوکـر درگـاه آل مصطـفـایم یا عـلی           آقا مـدال نوکـری کردی عـطایم یا علی

از کـودکی خـویش با تو آشـنـایم یا علی           شکر خدا همسایۀ مولا(رضایم) یا علی

من عبد درگاه توأم ای صاحب جود و کرم

با نقد جان خویشتن مهر و ولایت می‌خرم

: امتیاز

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : جواد محمود آبادی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

ای رمـزِ بـه لــفّـافـۀ ایـن الـرجـبـیـون            عاقل شدم آن روز که گشتم به تو مجنون

زان روز که گفتم ز تو، هستم به تو مدیون            صـد شکـر نـوشـتـند مرا از علـویّـون


اکسیر تو بر خاک من آمیخت و زر شد

در حوض دلم نقش تو افتاد و قمر شد

از باب تراب، قطعۀ خاکی به من افتاد            از طـینت پـاکـت گل پاکی به من افتاد

از مضجـع تو شاخۀ تاکی به من افتاد            در مکتب عشقت دل چاکی به من افتاد

تا آتـش عـشقـت به دلـم کـارگـر افـتاد

بر مـلـک دلـم دولـت پـایـنـده‌تـر افـتاد

منصور انا الحق زد و غافل ز وجودت            ای حق مـسـلّم که معـمـاسـت حـدودت

معنای صلاتی و نبی خوانده عـمودت            تصـویـر خـداونـد جـهـان بـود نمودت

محبوب‌تر از ذکر تو دیگر عملی نیست

در هیچ غمی چاره به جز نادعلی نیست

شک نیست که منظور ز خیرالعملی تو            مـشـتـق شده از نـور خـدا در ازلی تو

ای فـاتـح خـیـبـر همـه دانـنـد یَـلـی تو            هر وصف بگویم ز شما هست، ولی تو

مـعـروف‌تـرین قـسـمـت الـفـاظ اذانـی

ای حضرت مـولا تو امیـر دو جهـانی

 والعصر که بی‌حبّ علی نیست هدایت            ایـمان به خـدا بی‌مـددش نیست کـفایت

ای آنکه تو مـیـزانـی و ایـمانی و آیت            اسـلام بـنـا گـشـتـه بـه ارکــان ولایـت

سوگند که مردم همه هستند لَفی خُـسر

جز شیعۀ تو چون که خدا گفته تویی یُسر

هرگز نتوان یافت کسی را به تو مانند            دزدانِ لـقـب؛ واژۀ صـدیـق چـه دانـنـد

 فاروق تویی سلطه‌گران، مفت گرانند            هرآنچـه که گـویـنـد به حالِ هـذیـانـنـد

بدخواه تو در هر دو جهان از نظر افتاد

«با آل عـلی هرکه در افتاد ور افتاد»

هرچـند که آلـوده و بی‌عـذر و جـوابـم            در روز جزا فرض که از اهل عـذابم

بـر گـردنـم آویــخـتـه بـاشـنـد کــتــابـم            می‌خـواست خـداونـد بپـرسد ز حـسابم

بر مصحف من گرچه گنه بود و سزایش

بـسـم اللهِ آن حُـبّ عـلی بـود و ولایش

هرچند قلم مدح تو بنوشت و گهر سُفت            تحریر علی لرزه به جانش زد و آشفت

هندو و مسلمان و مسیحی ز علی گفت            گـفـتند ولی وصف تو پایان نپـذیـرفت

وقتی که علی وجه خداوند جهان است

هرچند بگـویـند از او بـاز نـهان است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

جـبـریل شـنـیـد از تو بـرای خـبر آمد            پر سوخت و پر ریخت و بی‌بال و پر آمد

می‌خواست بگوید که علی داخل کعبه است            دیـوار ترک خورد و خبر زودتر آمد


بتخانه فـرو ریخـت و میـخـانه بنا شد            از میکـده سـاقی سر کـوی و گذر آمد

ای عـشق بفـرمـا قـدمت روی سـر ما            خاکـیم و از این شاد که ما را پدر آمد

میخانه نه آن است که گـفتند و شنیدیم            میخـانه از اطـراف ضـریح تو برآمـد

با عشق تو بر نقـره زدم بوسه و دیدم            از جـای لـبـم خـوشـۀ انـگــور درآمـد

محـراب به محـراب پـی قـبـلـه دویـدم            ایـوان طـلا کـوب تـوأم در نـظـر آمـد

می‌خـواستم از مدح تو چیزی بنویـسم            یک واژه نگفتم من و عمرم به سرآمد

آیـات خـدا را همه در شـور تـو دیـدم            هر آیه که خـواندم به لبم نیـشکـر آمد

با اشک وضو کردم و قرآن که گشودم            بدخواه تو در آیه فقـط کـور و کر آمد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید ؛ فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

می‌خواست بگوید که خدا داخل کعبه است            دیـوار ترک خورد و خبر زودتر آمد

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مثـل بـذری که بـدون آب زائـل می‌شود           بی‌ولایت هم نماز و روزه باطل می‌شود

شاهدْ «أکمَلتُ لَکُم» ناظرْ «حدیث منزلت»           دین به حُب حـیدر کـرار کـامل می‌شود


بی‌خردها فکر می‌کردند در وقت رکوع           هر کس انگشتر ببخشد آیه نازل می‌شود

از گِل حـیدر برای دوستـانش خرج شد           لطف از او بوده اگر که، فیض حاصل می‌شود

در عمارتخانه‌ات شاه نجف! روح الامین           در میان کفـشداری‌هاش شاغـل می‌شود

گرد و خاک صحن تو الوات را عارف کند           هر که دارد با تو حشر و نشر، واصل می‌شود

مَرکبت هم در طریق وصل، صاحبدل بُود           اسم دُل دُل با کمی تغییر دِل دِل می‌شود

موجبات کسر شأنت نیست هم آغوشی‌ام           موج هم هر روز هم آغوش ساحل می‌شود

دیدن روی خـدا کاری‌ست ناممکن ولی           دیدن روی خـدا در این شـمایل می‌شود

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

از عرش تا فرش خدا، باشد به فرمان علی           از اول خلقت همه، خوردند از نان علی

در جای جای این جهان، کردیم هر چه جستجو           دیدیم گشته هر کسی، یک جور حیران علی


هر کس که دارد آبرو، دارد ارادت بر نجف           هر کس شده صاحب نفس، دستش به دامان علی

در کعـبه دنـیا آمده، آن کعـبۀ سـیّار حق           او میهمان کعبه شد، یا کعبه مهمان علی؟!

جـلـوه نـمـایی می‌کـند، بـین تـمـام انـبـیا           پیغمبری که می‌شود، گهواره جنبان علی

دارم سوال از دشمنان، آیا نبی در سجده اش           خورده قسم بر آن سه تا، یا اینکه بر جان علی؟

او خالقی که دیده را تنها عبادت می‌کند           پس فرق دارد با همه سبحانَ سبحانِ علی

کار که بوده جز خدا، که جمع کرده قدرتش           میخانه‌ها را دور هم، در زیر ایوان علی

: امتیاز

مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمد حسن بیات‌لو نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

قـلم لال است اما می‌نویسم داستانش را           من و مدح علی؟! حتی نمی‌بردم گمانش را

گروهی‌ باعلی‌ مشغول و جمعی باعلی عاشق           مسلمان جای‌ خود دارد چه سازم هندوانش‌ را


علی را بی‌خدا اصلاً؛ خدا را بی‌علی هرگز           نه‌ می‌خواهم‌ چنینش را؛ نه‌ می‌خواهم‌ چنانش‌ را

نه تنها مجلس خود را بنا بر گفتۀ احمد           مزین کرده با نـام عـلی شیعه اذانش را

به‌قربان‌ وجودی که‌ وجودم از وجود اوست           چنان‌ می‌خواهمش‌ آری که‌ هر موجود جانش‌ را

خدا فرموده‌ قبل از خلقت‌ عالم علی‌ بوده‌است           و من اصلاً نمی‌فهمم مکانش را زمانش را

بگویم‌ فاش ‌حیدر کیست‌ ممسوس‌ خداوند است           زبانم تند می‌راند که می‌گیرم عنانش را

همیشه از خودم می‌پرسم و هربار می‌مانم           چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را

ضریحش که‌ به‌جای ‌خود دلم‌ آنقدرها تنگ‌ است           کسی‌که یاعلی ‌گفته‌ است می‌بوسم دهانش را

زمان‌ خطبه‌‌خوانی‌ او سخنران‌ نه‌ سخندانست           که منـبر می‌برد حظ شیوۀ فنّ بیانش را

خدا خود را اگر مؤمن ‌صدا کرده‌‌است‌ می‌خواهد           که اینگـونه کند مدح امیر مؤمـنانش را

قسیم نار والجنّه؛ علی؛ تنها علی بوده‌است           کسی که با یتیمان می‌کند تقسیم نانش را

به‌قدر نان جو از ملک این دنیا نمی‌خواهد           نخواهد بست زنجیری به دنیا؛ بازوانش‌ را

خدا آغاز خلقت یاعلی گفت‌است پس حتماً           به پایان می‌برد با "یاعلی" کار جهانش را

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سجاد روان مرد نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : قطعه

چنان نوری که از قلب صدف تابان زند بیرون           علی از قلب بیت‌الله خندان می‌زند بیرون

علی مرز میان کفر و ایمان است، با مهرش           یقیناً از میان کـفر، ایمان می‌زند بیرون


کسی که حُبّ حیدر دارد از آتش نمی‌ترسد           که جای شعله از هیزم گلستان می‌زند بیرون

یقین دارم که اسماعیل ذکر یاعلی گفته است           که زمزم از لب خشک بیابان می‌زند بیرون

زمان خواندن مدحش میان جمع دقت کن           پس از نام علی از هر دهان جان می‌زند بیرون

کسی که با علی آغاز کرده کار و بارش را           سراسر برکت از روزیِ دکّان می‌زند بیرون

کسی که اهل تفسیر است می‌داند بدون شک           فقط مدح علی، از بطن قرآن می‌زند بیرون

اشارت می‌کند خورشید هم با شوق از مغرب           به عشق ماه رویش از گریبان می‌زند بیرون

رصد می‌کرد میدان را علی قبل از رجزخوانی           از این آرامش در جنگ، طوفان می‌زند بیرون

چنان بر قلب لشگر می‌زد انگار از دل دریا           به سمت ساحل، امواج خروشان می‌زند بیرون

علی از میمنه بر قلب لشگر میشود داخل           علی از میسره با تیغ برّان می‌زند بیرون

خمارآلوده می‌بوسد چنان هرگوشه را انگار           شراب کهنه از دیوار ایوان می‌زند بیرون

به دامان نجف دست توسل می‌زند عالم           همیشه سائل از دربار سلطان می‌زند بیرون

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ البته با این تغییر قالب شعر از غزل نیز به قطعه تبدیل خواهد شد.

چنان شیری که از بیشه خرامان می‌زند بیرون           علی از قلب بیت‌الله خندان می‌زند بیرون

مدح و منقبت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ذکـر تــوسـل هـمـۀ انــبـیـا عـلـی‌سـت            دست خدا و گوش و زبان خدا علی‌ست

وابسته است گردش هفت آسمان به او            بعد از خـدای اول بی‌ انـتـهـا عـلی‌ست


چشم تمام خلق قـیامت به دست اوست            زیرا فـقـط مـقـسِّم روز جـزا علی‌ست

در های و هوی سخت تمامی غزوه‌ها            روی لبِ رسول خـداونـد یا عـلـی‌ست

آن یک نفس که می‌رسد الطاف قدسی‌اش            بر کلِّ "ما سِوا" نفس مرتضی علی‌ست

ما را چه هول لحظه مرگ است بی‌گمان            تا قبض روح شیعـۀ دلداده با علی‌ست

صدها خلیفه یک نخ کفـشش نمی‌شوند            "لا" بوده‌اند آن دو و نون لـنا علی‌ست

ما را به آن فراری از جنگ‌ها چه کار            شکر خدا که رهـبر میدان ما علی‌ست

فردا که روز بی‌کـسیِ دشمن علی‌ست            فریاد قلب خستۀ ما یک صدا علی‌ست

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز امشب نقش خورشیدی منوّر می‌کشند            یا که تصویری ز روی ماه حیدر می‌کشند

تاکه خورشید ولایت پرتو افشان می‌شود            پرده بر رخ از خجالت، ماه و اختر می‌کشند


آرزومندان دل از کف داده‌اند امشب مگر            انتـظار دیـدن رخـسار دلـبر می‌کـشـند

گلشن‌آرایان همه محو گل رویش شدند            از دل خـود نـعـرۀ الله اکـبـر می‌کـشند

اشک شوق امشب خریداری دگر دارد بیا            عرشیان در فرش، ناز دیدۀ تر می‌کشند

ارزش آن قطره از هر گوهری افزون‌ترست            چون که میزان عمل در روز محشر می‌کشند

چون همای آسـمان، پـرواز با یاد علی            شب روان تا ساحت عرش علا پر می‌کشند

تشنه کامان محبت با ولایش روز حشر            جام کوثر از کف ساقی کوثر می‌کشند

روز محشر زیر نور گرم خورشید فلک            دوستداران علی را چتر بر سر می‌کشند

ای« وفایی» آبرومـندان فـردا می‌شوند            خاکبوسانی که خود را سوی این در می‌کشند

: امتیاز